به گزارش راهبرد معاصر: حاشیهنشینی و پیامدهای آن از بزرگترین معضلهای شهری به شمار میرود که مشکلهای اجتماعی و اقتصادی فراوانی به وجود میآورد. این امر ضرورت توجه و کنترل وضعیت حاشیهنشینی و جلوگیری از گسترش بیرویه آن را نشان میدهد. حاشیهنشینی سکونتگاه اصلی و مهم آسیبهای اجتماعی است که بر فرآیند مدیریت شهری تأثیر منفی میگذارد و در صورت تداوم، کشور را با بحرانهای بزرگی روبرو میسازد به همین منظور بایستی با فعال کردن ظرفیتهای اجتماعی و همکاری نهادهای گوناگون درزمینهٔ ساماندهی این نواحی گام برداشت و آسیبپذیری آنها را کاهش داد.
آسیبهای فرهنگی و اقتصادی حاشیهنشینی
حاشیهنشینی پدیده مدرنی به شمار میرود كه بر پایه «تئوری مركز و پیرامون» در حاشیه شهرهای بزرگ، مركزی و شهرهای نیمه پیرامونی شكل میگیرد. یكی از مهمترین عوامل شکلگیری این معضل، ساختار نامناسب اقتصادی است. این ساختار بهگونهای تعریف میشود كه میزان درآمد در نقاط مركز بیشتر از نقاط نیمه پیرامونی خواهد بود و به تدریج مهاجرت پدید میآید و افراد از شهرهای كوچك و روستاها به طرف شهرها و کلانشهرها مهاجرت میکنند. بدین شكل مناطق حاشیهنشین با امكانات كم و هزینه پایین، بافتی را تشكیل میدهند كه در مرحله نخست مهاجر و در مرحله دوم افراد کمدرآمد و فقیر هستند كه در برابر تورمهای شدید شهری مقاومت كافی ندارند و در جابجاییهای سكونتی به مناطق حاشیهای رانده میشوند.
وجود نابرابری، ساختار نامناسب شغلی، نبود تسهیلات خدماتی و بهداشتی، مسكن نامناسب، پایین بودن سرمایه فرهنگی، ضعف امنیت و ... از معضلهای نواحی حاشیهنشین به شمار میرود كه آن را به بستری برای پیدایش و اشاعه آسیبهای اجتماعی تبدیل كرده است.
اين پديده، منشأ بروز بسیاری از آسیبهای اجتماعی از قبیل فقر، بیكاری، جرم، اعتیاد و غیره است. فشار ناشی از اين عوامل و احساس محرومیت نسبی افراد حاشیهنشین باعث جرم و عنایت میشود.
بنابراین با گسترش حاشیهنشینی، میزان آسیبهای اجتماعی شهری به ویژه در نواحی حاشیهای شهرها افزایش مییابد و تشدید آسیبها با هر دلیل و علتی راه را برای وقوع بحرانهای شهری هموار میکند که به نظر میرسد شناسی آسیبهای شهری ناشی از حاشیهنشینی از مهمترین مسائل شهری است که مدیران شهری باید آن را مورد توجه قرار دهند.
راهکارهای مناسب برای جلوگیری از گسترش حاشیهنشینی
در برخورد با پدیدهی حاشیهنشینی باید به جای توجه به معلول، بروز علتها را بررسی کرد و با برنامهریزی جامع و علمی برای برطرف کردن این پدیده تلاش کرد؛ بنابراین امکان از میان بردن این معضل اجتماعی وجود دارد به شرط اینکه شناخت و برنامهریزی علمی جانشین برنامهریزی مقطعی، ظاهری و یا ساده پنداری شود.
اختلاف سطح توسعه در زمینههای اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی میان شهر و روستا یکی از عوامل عمده مهاجرت روستاییان به شهرها و در نتیجه بروز گسترش پدیدهی حاشیهنشینی است و تا زمانی که این اختلاف سطح از میان نرود، همچنان مهاجرت از روستا به شهرها و نیز ایجاد مناطقی به نام حاشیه ادامه دارد.
از میان بردن اختلاف سطح میان روستا و شهر بدین معنا نیست که روستاها به شهر تبدیل شوند و یا همهی امکاناتی که در شهرها وجود دارد باید در روستاها فراهم شود بلکه باید امکانات در زمینههای یاد شده که سبب این اختلاف سطح شده در معیاری معقول و مناسب در روستا ایجاد شود تا سبب اقامت و ماندگار روستاییان در روستاها و نیز مانع مهاجرتهای انبوه آنان به شهرها شود.
در زمینههای چهارگانه اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و فرهنگی باید اول اولویت با روستاها باشد تا اختلاف سطح توسعه از میان برود و پس از اینکه در زمینههای یاد شده میان شهرها و روستاهای کشورمان به سطحی برابر دست یافتیم آنگاه میتوانیم بهطور مساوی شهرنشینان و روستاییان را از امکانات توسعه بهرهمند کنیم. در صورت محقق شدن این هدف، روستاییان بهصورت تودهای، نیازی به مهاجرت به شهرها برای خود نمیبینند.
پس این عقیده که باید مناطق حاشیهنشینی را تخریب کرد قابل دفاع نیست و باید با ساماندهی آن و فراهم کردن امکانات مورد نیاز برای حاشیهنشینان و کم کردن فاصله و خلأ موجود میان آنها و شهرنشینان اقدام کرد و این امور که از لوازم و مقدمات پیشگیری و کاهش میزان جرائم در این مناطق است امکانپذیر نیست مگر با مشارکت و همکاری و همدلی دستگاههای مسئول.
اگر چنین مشارکتی شود و راهکارهای توصیه شده در قبل بهکار گرفته شود مطمئناً نظارهگر ایجاد و گسترش حاشیهنشینی در کشور و به تبع آن گسترش جرم و جنایات نخواهیم بود. مناطق حاشیهنشین در شهرها هر چند که به صورت بیرویه، کنترل و سازماندهی نشده به وجود آمده است اما از دید اجتماعی ضروری است که با شناخت مسائل و مشکلات حاشیهنشینان به طور عام و کنترل و تنظیم خانواده به طور خاص راه حل اساسی در ارتباط با برطرف کردن نیازهای بهداشتی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی این قشر عظیم است که بهصورت بیمارگونه در شهرها به وجود آمده است جستجو و اعمال شود.
عملکرد ضعیف دولت در حل معضل حاشیهنشینی
مسئولان دولتی در چند سال اخیر علاوه بر اینکه اهتمامی برای حل معضل حاشیهنشینی نداشتهاند بعضاً با اتخاذ سیاستهای تمرکز گرایانه زمینهی افزایش این پدیده نیز شدهاند. حل اختلاف سطح توسعه روستا و شهر که یکی از مهمترین روشهای کاهش حاشیهنشینی محسوب میشود به نظر میرسد جایی در سیاستهای کلان دولت ندارد.
هر چند معاون اول رئیسجمهوری، روستاها و مناطق عشایری کشور را یکی از کانونهای اصلی تابآوری اقتصادی دانسته و گفته بود: اگر به دنبال تابآوری مسائل کشور هستیم، باید اقداماتی انجام دهیم تا روستاییان و عشایر در مناطق خود بمانند و به تولید بپردازند؛ اما به نظر میرسد این اظهارات نیز از حد شعار بالاتر نرود. چراکه تجربه چند سال اخیر نشان میدهد توجه به ظرفیت روستاها از اولویتهای دولت نیوده است.
حاشیهنشینی که از عدم توجه به سطح توسعه روستاها و شهرهای کوچک پدید آمده است همیشه مورد نقد مسئولان در سخنرانیها بوده اما در سایه نبود برنامهای مدون همچنان شاهد رشد حاشیهنشینی و کوچ اجباری جمعیت به شهرهای اقماری هستیم.
شاید در نگاه اول عدهای این اتفاق را برای کلانشهرها که از تراکم جمعیت رنج میبرد مثبت ارزیابی کنند، اما روی مثبت این اتفاق زمانی است که افراد با دریافت مشوقهایی، تحت اختیار خود محل زندگی کنونیشان را ترک کنند. درنتیجه اکنون که از مهاجرت معکوس بهعنوان اتفاقی منفی و ناگوار یاد میشود به دلیل نبود امکانات در شهرهای کوچکتر است. بهویژه آنکه بسیاری از افراد به دنبال این مهاجرت، مجبور میشوند هر روز مسیر طولانیتری را برای رسیدن به کار و دانشگاه خود طی کنند.
اما آیا حملونقل عمومی کشور آنچنان مجهز است که مشکلی برای رفتوآمد مهاجران به وجود نیاید؟ یا در این شهرها مشاغلی برای ساکنان جدید پیشبینیشده است که گروهی از کارشناسان و مسئولان پایتختنشینان را به مهاجرت تشویق میکنند؟ بنابراین چنین مهاجرتهایی نهتنها جنبه مثبتی ندارند، بلکه در بلندمدت آسیبهای اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی جبرانناپذیری را بر جای میگذارند.
با توجه با شرایط فعلی قیمت مسکن باید انتظار داشت که در گزارشهای رسمی بعدی بر تعداد حاشیهنشینان افزوده شود. با اینکه این گروه از مسئولان قیمت کنونی مسکن را ناشی از حباب قیمتها و فعالیت دلالان میدانند، اما همین دو اتفاق هم واقعیتی است که مردم را به کوچ اجباری واداشته است. کوچی که تهدید رشد حاشیهنشینی را به همراه دارد و مستعد رشد آلودگیها و بیماریهای مختلف است و روی دیگری از فقر را به نمایش میگذارد.
در واقع تبعات اجتماعی رشد حاشیهنشینی دیگر بر کسی پوشیده نیست و بیشتر جامعهشناسان شهری همواره در کنار حاشیهنشینی عبارتهایی نظیر بزهکاری، بیسوادی، رشد اعتیاد، فساد اخلاقی، کژکارکردهای خانواده و ... را هم به کار میبرند. حال انتظار میرود مسئولان ذیربط با توجه به مسائل زیرساختی و روبنایی توسعه کلانشهرها را در دستور کار قرار دهند و با حمایت از انبوهسازان نیاز این شهرها به مسکن را تأمین کنند. در این صورت است که میتوانند از رشد حاشیهنشینی جلوگیری کرد.